*آرمان های اینجوری*
در چشم باد - عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عشق

                                 

به دنبال حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته، رجوی، رهبر ِ فراری گروه تروریستی منافقین، عرصه را برای عرضه ی مجدد تئوری مستهلک و نخ نماشده‌ی

" عدم ثبیت حکومت ایران " و شاخ و برگ دادن به آن مناسب دید و تلاش وافر نمود تا با مخاطب قرار دادن افکار سیاستمداران غربی، بخشی از سیاست مربوط به ایران را از این ایده‌ی نخ نما شده اثرپذیر سازد.

اما اکنون پس از گذشت یک سال – به یاد داشته باشیم که صدور این تحلیل به سی سال قبل برمی‌گردد- ورق ِ اوضاع سیاسی چنان برگشته است که پیش از همه دار و دسته ی رجوی مبلغ ِ ضرورت منزوی نمودن ایران شده اند.

تلاش برای منزوی نمودن معمولاً برای یک حکومت متزلزل ِ روبرو با بحران های اجتماعی صورت نمی گیرد،‌بلکه یک رفتار مستأصلانه در مقابل حکومتی مقتدر است که راههای معمول برای مهار آن ناکارآمد است.

واقعیت موجود حاکی از آن است که موضوع ایران بی نهایت مهم و حیاتی است،‌ایران قابل چشم پوشی نیست، و در همه حال به ویژه در معادلات منطقه ای صحبت از ایران است ولو این که سخن از مداخله گری ایران به میان آید.

نمونه ی چشم گیر اهمیت ایران در تحریم ها خود را نشان می دهد که علیرغم سالها اعمال تحریم علیه ایران، اکنون قدرتهای جهانی ناتوان از اجماع برسر اعمال به بحث های بیهوده راجع به آن می پردازند و این در حالی است که کلیه ی کارشناسان به بی اثر بودن آن اذعان دارند. بیهوده نیست که جامعه اصناف و بازرگانی آمریکا دیدگاه اعتراض آمیز خود را این گونه بیان می دارد که : " بیش از آن که تحریم ها بر روی ایران اثر بگذارند، به ضرر شرکت های آمریکا تمام خواهد شد."

نفس ِ تلاش کشورهای قدرتمند برای تحریم ایران مبین دغدغه ی آنان برای پیدانمودن راه‌کاری اثرگذار در مقابل یک حکومت توانمند و مستحکم است که در حقیقت یک همآوردی سیاسی است. از سوی دیگر به راه انداختن جنگ رسانه ای و کوشش برای نفوذ از خارج ، نشانه ی عدم اعتقاد به هرگونه بحران داخلی است.

به موازات همین رویارویی شاهد آن هستیم که در موارد متعدد غربی‌ها تلاش می‌کنند تا خود را با سیاست ایران تنظیم نمایند و یا انعطاف به خرج دهند. بدیهی است که هیچگاه غربی‌ها حاضر به نشان دادن انعطاف در مقابل یک حکومت ضعیف نیستند.

در چند ماه گذشته دیپلماسی فعال ایران در عرصه سازمان ملل، در آمریکای لاتین ، عراق ، اجلاس مربوط به ان پی تی ... و بازخورد آن نشان داد که از قضا ایران نه تنها متزلزل و منزوی نیست، بلکه بسیارهم با اهمیت بوده و حرکاتش با وسواس زیر ذره بین قرار دارد.

در چنین شرایطی است که رهبری
منافقین
به نحو ابلهانه ای از عدم تثبیت و شکاف درونی حکومت ایران و حتی از انزوای ایران سخن می گوید و مثلاً در حالی که ایران در توافق با کشورهای آسیایی از عضویت در شورای حقوق بشر انصراف می دهد، آن را در بوق و کرنا کرده و نشانه ای از انزوای ایران به حساب می آورد ، اما همین که ایران به عضویت در کمیسیون امور زنان سازمان ملل در می آید، آه و فغان سر می دهد، و کشورهای جهان را نیز همچون عضای جداشده به خیانت متهم می کند!

از قضا آنچه مؤید عدم انزوا و اهمیت ایران است را می توان در آه و فغان قطع نشدنی دارو‌دسته ی رجوی و اتهام زنی به این کشور و آن کشور چونان یک تف سربالا و ریشخند ادعاهای مستهلک رجوی به وضوح دید. به همین سبب باید دوران کنونی را زمانی برای بی‌آبرویی رجوی دانست.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7ساعت 6:59 عصر توسط در چشم باد نظرات ( ) | |

دوران سوء استفاده‌ی تبلیغاتی رجوی برای نمایاندن موجودیت فراموش شده‌ی اردوگاه منافقین در عراق گذشت و اکنون هر که از حضور خانواده‌ها در مقابل اردوگاه با خبر می‌شود از چیستی و چرایی آن سئوال می‌کند، به همین دلیل گشتاپوی اشرف اعضایی که بستگان آنها برای دیدار فرزندانشان به این اردوگاه مراجعه کرده‌اند را وادار به اجرای شوهای تلویزیونی نموده است تا القائات ایدئولوژیک و فرقه ای رهبران گروه را بازگو کنند.

تلاش برای توطئه خواندن حضور خانواده‌ها در مقابل اردوگاه که به منظور بزرگ نمایی موقعیت
منافقین در دستور کار دستگاه منگول تبلیغاتی منافقین قرار گرفت و همچنین ممنوعیت ملاقات اعضاء با خانواده‌هایشان که با هدف مقاوم نمایی و البته از ترس ریزش نیروها توسط گشتاپوی منافقین
اعمال گردید، باعث شده تا بسیاری این سئوال را مطرح سازند که چرا و به چه علت این خانواده‌ها آنجا حضور دارند و چرا از سوی بستگانشان مورد فحاشی قرار می گیرند؟

خبرها حاکی است که رابطین
منافقین در داخل و خارج عراق که تا به حال وظیفه‌ی سفارش تبلیغات در رسانه های مختلف در این باره به نفع منافقین را داشتند، اکنون با سئوالات مختلفی روبرو هستند که قبل از هر چیز پیرامون صحت نسبت خانواده‌گی این افراد با منافقین
است و از آنجا که اصل قضیه را نمی توانند منکر شوند، به توجیهات ابلهانه‌ی رجوی در باره نسبت ایدئولوژیکی روی آورده‌اند که باعث اشمئزاز مخاطبان می‌شود.

حتی در میان سمپاتها و هواداران
منافقین
در اروپا نیز به شدت این سئوال مطرح است که چرا رجوی برای مردم ایران پیغام می‌دهد که به خیابانها بریزند و شورش کنند، اما برای همین خانواده‌های جلوی اردوگاه پیغام نمی‌دهد تا آنجا را ترک کنند، بهتر نیست تأثیر پیام‌هایش را به طور مادی و ملموس در جلوی اردوگاه اشرف به نمایش بگذارد؟!

گردانندگان مجاهدین در اروپا و آمریکا در پاسخ به این سئوالات مدام خانواده ها را خودفروخته و مزدور وزارت اطلاعات معرفی می‌کنند و با حالتی عصبی و غیرقابل کنترل به فحاشی و اراجیف ایدئولوژیکی علیه آنان مشغولند.

برخی از گردانندگان
منافقین ابتکار عمل به خرج داده و به کسانی که مسئله دار شده اند گفته‌اند که "آنها ما (منافقین) را نشاخته اند، ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم و از اشرف بیرون نمی آییم." در مقابل فرد سئوال کننده گفته این حرف که خانواده ها ما را نمی‌شناسند با این ادعا که رهبری مردم در دست منافقین است در تناقض است! مگر می‌شود خانواده‌ها که هرکدام 20 سال است بچه هایشان در اردوگاه هستند و به منافقین نزدیک هستند براثر عدم شناخت به استخدام وزارت اطلاعات در آمده باشند و برای مقابله با منافقین
به عراق بیایند؟!

همچنین خبرهای زیادی حاکی از تعجب محافل و شخصیت های عراقی از نحوه ی برخورد
منافقین
با خانواده هایشان است...

به هر روی رجوی بازهم نشان داد که عاقبت زرنگ بازیهایش، قرار گرفتن در ته چاه است. هرچه تلاش کرد که به این بهانه برای مجاهدین موجودیت و موقعیت دست و پا کند و با تبلیغات بر روی موضوع متروک و خاموش گروهی به نام
منافقین نور بتاباند، نتیجه این شد که همان تعداد اندکی هم که نمی دانستند درون اردوگاه چقدر نیروی متزلزل و صف کشیده برای فرار وجود دارد حالا فهمیدند و اکنون به این تشخیص رسیده اند که علت این همه جار و جنجال چیزی جز ترس از ریزش نیروها نیست.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7ساعت 6:59 عصر توسط در چشم باد نظرات ( ) | |

ماجرای سوء استفاده باندمافیایی منافقین  از متقاضیان پناهندگی ابعاد گسترده‌تری یافته و از بهره‌برداری از آنان به عنوان سیاهی لشگر به بهره‌کشی جنسی رسیده است.

گاردین در گزارشی راجع به تصمیم اداره مهاجرت انگلیس برای اخراج بیتاقائدی، پناهجویی که از سال 2005 از ایران گریخته و در انگلستان تقاضای پناهندگی کرده است، پرده از رابطه ی جنسی وی با یکی از اعضای باندمافیایی رجوی برمی دارد.

گاردین به نقل از محسن زادشیر می‌نویسد: " بیتا قائدی به خاطر فرار از ازدواج اجباری به انگلیس پناهنده شده است."

گاردین زادشیر را اینگونه معرفی می نماید: " محسن زاد شیر که پارتنر بیتا قائدی است، یکی از اعضاء سازمان
منافقین
خلق ایران – اپوزیسیون ایرانی – است که در سال 1999 تقاضای پناهندگی کرده است.

زادشیر اضافه می کند:" قائدی به خاطر ارتباط نامشروع با مردی در ایران از جانب خانواده‌اش مورد تهدید و فشاربوده است. "

ظاهراً قاضی پرونده از صدور حکم اخراج وی که بنا بوده در تاریخ 5 می 2010 اجرا شود به همین دلیل خودداری کرده است.

اما جالب تر این که پارتنر ایدئولوژیک قائدی یادش رفته است که وی در سال 2005 به دلیل ارتباط نامشروع و تهدیدات خانواده‌اش از انگلستان درخواست پناهندگی کرده است و به دروغ پردازی به نفع گروه مطبوعش پرداخته و چنین می‌گوید:

" قائدی علاوه بر ارتباط نامشروع به‌خاطر شرکت در مناقشات و تظاهرات انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران نیز تحت فشار بوده است چرا که تمام کسانی که بر اساس وابستگی به سازمان مجاهدین خلق ایران در تظاهرات ریاست جمهوری علیه انتخابات شرکت جسته اند در ایران به محارب شناخته می شوند."

زادشیر که از جانب
منافقین مأموریت دارد تا به هر شکل ممکن قائدی را به برده‌گی منافقین در آورد، برای اثبات این که وی در تظاهرات ریاست جمهوری شرکت کرده می‌گوید:" اگر در اینترنت جستجو کنید، کلیپ‌هایی را با حضور او در تظاهرات جلوی سفارت به همراه منافقین
خلق خواهید دید."

به هر حال واضح است که قائدی یکی از فریب خوردگان بیچاره‌ای است که به دام تورهای شکار ِ
منافقین در انگلستان افتاده وعلاوه بر سوء استفاده از وی به عنوان سیاهی لشگر در تجمعات این گروه، به وسیله ی یکی از اعضای منافقین نیز مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته است تا دست آخر برای برده گی در فرقه به اسارت گرفته شود.

نوشته شده در دوشنبه 89/4/7ساعت 6:59 عصر توسط در چشم باد نظرات ( ) | |

دو تروریست بازداشت شده در اعتراف‌های خود، از مقاصد پنهانی گروه منافقین در هدایت فعالیت‌های تروریستی در ایران و نپذیرفتن مسئولیت آن پرده برداشتند.

  مشروح اعترافات تلویزیونی این 2 عضو گروه تروریستی
منافقین
به شرح زیر است:

تروریست اول: مدت یک سال و نیم است که به طور مستمر با سازمان
منافقین
خلق که در ایران مردم آن را به اسم منافقین می شناسند، ارتباط دارم؛ در این یک سال و نیم ، شش ماه اول فعالیت‌های تبلیغی می‎کردیم، مثل نصب پلاکت و یا شعارنویسی؛ بعد ارتباط من با سازمان قطع شد و دو ماه پیش که دوباره وصل شدم، به من گفتند باید یک سری حرکات رادیکال و تندرو انجام بدهم و به همین منظور یک سری دستورالعمل برایم فرستادند مبنی بر ساخت بمب و وسایل آتش‌زا برای آتش زدن اماکن و اموال عمومی؛ تاریخ بمب‌گذاری را هم حدفاصل بین 20 تا 30 خرداد تعیین کردند؛ با توجه به این که می‌خواستند به اصطلاح 30 خرداد را در اذهان عمومی تکرار کنند و یادآور آغاز جنگ مسلحانه سازمان علیه جمهوری اسلامی ایران شوند.

مسئول تشکیلاتی من فردی بود به اسم نرگس که در سوئد مستقر بود؛ یک شماره تلفنی را به من داد و گفت که بعد از انجام بمب‌گذاری، خبر آن را از طریق این شماره تلفن به او خبر بدهم. این بمب‌گذاری قرار بود در میدان انقلاب صورت گیرد، به همین دلیل دستورالعمل‌های ساخت بمب را از طریق ایمیل برای من فرستاد و گفت که در چت (روم) می‌توانی بیشتر صحبت کنی و هر سؤالی داری بپرسی؛ وسایل ساختن بمب را از بازار تهیه کردم و آنها را سرهم کردم؛ یک سری مواد را همراه با یک چاشنی به هم متصل کردم و بمب را ساختم.

در ایامی که من مشغول ساخت بمب و تمرینات لازم بودم و آن منطقه‌ای که می‌خواستیم بمب را بگذاریم، یعنی میدان انقلاب را شناسایی می‌کردم تا بمب را در جایی مناسب جاسازی کنم، نرگس نکته‌ای را چندین بار به من تاکید کرد و آن این بود که چون ما از سال 2001 به بعد یک سری اقدامات سیاسی را در خارج از کشور مخصوصا اروپا و امریکا برای بیرون کردن نام سازمان
منافقین از لیست تروریستی این کشورها انجام داده‌ایم و حرکتی که تو داری در این مقطع انجام می‌دهی، با آن اقدامات سیاسی تناقض دارد، بنابراین اگر برای تو اتفاقی افتاد، باید بگویی که این ایده کاملا شخصی بوده، یعنی این عمل بمب‌گذاری یک ایده کاملا شخصی بوده و هیچ ربطی به سازمان منافقین
نداشته و از آن طرف هم ما این عمل تو و این ارتباط تو را با سازمان نفی و تکذیب می‌کنیم تا این بمب‌گذاری با آن دسته از اقدامات سیاسی ما متناقض نشود.

مسئول تشکیلاتی من (نرگس) خط عملیات را به من داد و در توجیه این که چرا یک دفعه از فعالیت‌های تبلیغی به سمت فعالیت‌های عملیاتی آمدیم، عنوان می‌کرد که چون می‌خواهیم فضای سکوت و سکونی را که در ایران حاکم است بشکنیم و تنها راه ممکن، استفاده از بمب‌گذاری و یا آتش‌زدن اموال عمومی و از این قبیل کارها و حرکت‌های رادیکالی است.

از طرف دیگر هم تاکید داشت که همان‌طور که در 29 سال پیش، در 30 خرداد سال 60، حرکت‌‌های رادیکالی و مسلحانه باعث شد که مثلا فضای سکوت بشکند و راه جدیدی را باز کند، در این تاریخ هم می‌تواند همان خاطرات را دوباره زنده کند و ما (می‌توانیم) همان راه را پیش بگیریم.

تروریست دوم: 2 سال پیش با سازمان مجاهدین خلق ارتباط برقرار کردم. بعد از یک سری کارهای تبلیغاتی به من گفتند که باید بروی عراق. بعد از 2 سفر به عراق، در برگشت به تهران، به من خط کار عملیاتی را دادند. گفتند که باید یک سری کارهای عملیاتی انجام بدهیم که این کار توسط شخصی به نام ناهید که از انگلستان با من در تماس بود و برای من ایمیل می‌فرستاد، انجام می‌شد.

ناهید یک شماره اختصاصی هم به من داده بود که آن شماره فقط مربوط به همین کارهای عملیاتی بود که من باید عملیات انجام شده را از طریق آن به ناهید اعلام می‌کردم؛ در توجیه این کار هم به من می‌گفت که ما می‌خواهیم بین بیستم تا سی‌ام خرداد، مانند 29 سال قبل که فضای سکوت ایران را با عملیات‌های خود شکستیم، باز فضای سکوتی را که الان در ایران حاکم شده، بشکنیم و به مردم یادآوری کنیم که 29 سال پیش، ما این عملیات‌ها را انجام دادیم و الان هم داریم این عملیات‌ها را انجام می‌دهیم تا این سکوت را از بین ببریم.

وقتی در کار عملیاتی قرار گرفتم، ناهید توسط ایمیل برای من آموزش کامل ساخت بمب را با جزئیات فرستاد که باید من یک سری وسایل را تهیه می‌کردم، کنار هم می‌گذاشتم و برای آن یک چاشنی هم کار می‌گذاشتم تا عملا یک بمب کامل را ساخته باشم.

قرار بود من این بمب را در میدان پونک و خیابان دامپزشکی کار بگذارم؛ در این حین ناهید می‌خواست به نوعی نکته‎ای را به من بفهماند که به تدریج شروع به گفتن آن کرد. گفت که اگر قبل از درست کردن بمب یا اصلا درحین انجام این کار یا بعد از آن اتفاقی بیفتد، باید این کار را یک کار فردی عنوان کنی و ما هم هرگونه ارتباط با تو را به کل تکذیب می‌کنیم و می‌گوییم هیچ ارتباطی با ما نداری و تو را نمی‌شناسیم.

باید بگویی که خودم این کار را کردم و با مجاهدین خلق هیچ ارتباطی ندارم. برای این که بتواند مرا قانع کند هم توضیح داد که چون ما داریم در اروپا و امریکا یک سری کارهای حقوقی و سیاسی برای خروج از لیست تروریستی انجام می‌دهیم، برای همین به هیچ‌وجه نمی‌توانیم این کار تو را به گردن بگیریم که باعث بشود ما نتوانیم از این لیست بیرون بیاییم و برای این‌که به کار
منافقین لطمه وارد نشود، ما هرگونه ارتباط با تو و هرگونه شناخت از تو را تکذیب می‌کنیم.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7ساعت 6:59 عصر توسط در چشم باد نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >

:قالبساز: :بهاربیست:

ساخت کد صوتی آنلاین