عشق
نام: حسین نام خانوادگی: فیروزیان تاریخ تولد:06/01/1334 شغل:معلم تاریخ شهادت:21/02/61 نحوه شهادت:ترور مقابل مسجد توسط منافق کور دل آنان که در آسمان مشهورند در زمین گمنام اند شهید قلب تاریخ است که خون تازه را به شریان های آن وارد می کند. شهید آوینی :پندار ما این است که شهیدان رفته اند و ما مانده ایم ولی حقیقت این است شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است. قرآن کریم: آنان را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. نتایج عملیات آزاد سازی خرمشهر مناطق وتأسیسات آزاد شده : · آزادی شهر بندری خرمشهر وشهر هویزه وپادگان حمید · جاده مهم وتدارکاتی اهواز _ خرمشهر _ کرخه نور · جاده سوسنگرد _ هویزه · خارج شدن بخش وسیعی از جنوب میهن اسلامی از زیر آتش دشمن · تصرف وتأمین 8 پاسگاه مرزی تجهیزات منهدم شده دشمن : · 285 دستگاه تانک ونفربر · دهها انبار مهمات · 40 فروند هواپیما · 2 فروند هلیکوپتر · چندین دستگاه لودروماشین آلات مهندسی · 500 دستگاه خودرو · دهها قبضه توپسبک وسنگین · مقدار زیادی از انواع تیر بار وسلاحهای سبک سنگین یگانهای منهدم شده دشمن : · تیپ 12 زرهی و8 مکانیزه · تیپ 606 پیاده · تیپ 24 مکانیزه · تیپ 417 · تیپ 426 · تیپ 51 · تیپ 34 زرهی · تیپ 27 مکانیزه · تیپهای 6و12 زرهی از لشکر 2 · تیپ 605 تیپهای 2و6 پیاده تیپ 90 پیاده · تیپ 48 پیاده · تیپ 10 زرهی · تیپ 46 مکانیزه · تیپ 37 زرهی از لشکر 12 · تیپهای 8و9و10 گارد مرزی · تیپ 33 نیروی مخصوص · تیپ 238 گارد مرزی · تیپ 14 زرهی · گردان تانک المنصور ویک گردان شناسایی · تیپ 243 توپخانه ستاد کل ارتش عراق تعداد کشته وزخمیهای دشمن : 16500 نفر تعداد اسراء : 19000 نفر غنائم : · 105 دستگاه تانک ونفربر · دهها انبار مهمات · 95000 عدد انواع مین · صدها دستگاه خودرو سبک وسنگین · 30 دستگاه جیب حامل توپ 106 میلیمتری · تعداد زیادی لودر وبولدوزر وماشین آلات مهندسی · 18 قبضه توپ 130 میلیمتری · هزاران قبضه سلاح انفرادی مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود که میتپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. آن زمانی که خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مردم مجبور شدند به سوی شط خرمشهر کوچ کنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود که جز در پازپسگیری شهر برآورده نمیشد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. رزمندگانمان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر تانکهای شیطان تکه تکه شد . با آغاز عملیات بیتالمقدس، رادیوی رژیم بعثی، میکوشید با تبلیغات کاذب خود، حضور نیروهای عراق را در خرمشهر کسترده اعلام کند تا با این ترفند باعث تضعیف روحیه رزمندگان اسلام شود، ولی از آنجا که "فتح و پیروزی جز در سایه اتکا به خداوند متعال و طلب یاری او میسر نمیشود با همت و رشادت رزمندگان اسلام و امدادهای غیبی، خرمشهر آزاد شد و نیروهای دلاور ایران توانستند پس از 48 ساعت از شروع محاصره تا فتح کامل شهر، اذان ظهر سوم خرداد 61 را در مسجد جامع خرمشهر سر دهند و اینگونه بود که با به شهادت رسیدن پاکترین انسانها شهر خرمشهر (خونین شهر) آزاد شدویاد وخاطره آن شهیدان ودلاوریهای آنها تا ابد جاودانه ماند. رمز عملیات : یا علی بن ابیطالب (ع) هدف عملیات : آزاد سازی خرمشهر ، پادگان حمید ، هویزه، جفیر وحسینیه منطقه عملیاتی : غرب کارون ، جنوب غربی اهواز وشمال خرمشهر تاریخ شروع : ساعت 30 دقیقه بامداد 10/2/61 مدت عملیات : 25 روز طی 3 مرحله وسعت منطقه عملیاتی : 6000 کیلومتر مربع منبع : www.tbzmed.ac.ir دو تروریست بازداشت شده در اعترافهای خود، از مقاصد پنهانی گروه منافقین در هدایت فعالیتهای تروریستی در ایران و نپذیرفتن مسئولیت آن پرده برداشتند. به دنبال حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته، رجوی، رهبر ِ فراری گروه تروریستی منافقین، عرصه را برای عرضه ی مجدد تئوری مستهلک و نخ نماشدهی بیش از 16000 شهید ترور
توسط منافق آمریکایی در ایران
مشروح اعترافات تلویزیونی این 2 عضو گروه تروریستی منافقین به شرح زیر است:
تروریست اول: مدت یک سال و نیم است که به طور مستمر با سازمان منافقینخلق که در ایران مردم آن را به اسم منافقین می شناسند، ارتباط دارم؛ در این یک سال و نیم ، شش ماه اول فعالیتهای تبلیغی میکردیم، مثل نصب پلاکت و یا شعارنویسی؛ بعد ارتباط من با سازمان قطع شد و دو ماه پیش که دوباره وصل شدم، به من گفتند باید یک سری حرکات رادیکال و تندرو انجام بدهم و به همین منظور یک سری دستورالعمل برایم فرستادند مبنی بر ساخت بمب و وسایل آتشزا برای آتش زدن اماکن و اموال عمومی؛ تاریخ بمبگذاری را هم حدفاصل بین 20 تا 30 خرداد تعیین کردند؛ با توجه به این که میخواستند به اصطلاح 30 خرداد را در اذهان عمومی تکرار کنند و یادآور آغاز جنگ مسلحانه سازمان علیه جمهوری اسلامی ایران شوند.
مسئول تشکیلاتی من فردی بود به اسم نرگس که در سوئد مستقر بود؛ یک شماره تلفنی را به من داد و گفت که بعد از انجام بمبگذاری، خبر آن را از طریق این شماره تلفن به او خبر بدهم. این بمبگذاری قرار بود در میدان انقلاب صورت گیرد، به همین دلیل دستورالعملهای ساخت بمب را از طریق ایمیل برای من فرستاد و گفت که در چت (روم) میتوانی بیشتر صحبت کنی و هر سؤالی داری بپرسی؛ وسایل ساختن بمب را از بازار تهیه کردم و آنها را سرهم کردم؛ یک سری مواد را همراه با یک چاشنی به هم متصل کردم و بمب را ساختم.
در ایامی که من مشغول ساخت بمب و تمرینات لازم بودم و آن منطقهای که میخواستیم بمب را بگذاریم، یعنی میدان انقلاب را شناسایی میکردم تا بمب را در جایی مناسب جاسازی کنم، نرگس نکتهای را چندین بار به من تاکید کرد و آن این بود که چون ما از سال 2001 به بعد یک سری اقدامات سیاسی را در خارج از کشور مخصوصا اروپا و امریکا برای بیرون کردن نام سازمان منافقین از لیست تروریستی این کشورها انجام دادهایم و حرکتی که تو داری در این مقطع انجام میدهی، با آن اقدامات سیاسی تناقض دارد، بنابراین اگر برای تو اتفاقی افتاد، باید بگویی که این ایده کاملا شخصی بوده، یعنی این عمل بمبگذاری یک ایده کاملا شخصی بوده و هیچ ربطی به سازمان منافقین نداشته و از آن طرف هم ما این عمل تو و این ارتباط تو را با سازمان نفی و تکذیب میکنیم تا این بمبگذاری با آن دسته از اقدامات سیاسی ما متناقض نشود.
مسئول تشکیلاتی من (نرگس) خط عملیات را به من داد و در توجیه این که چرا یک دفعه از فعالیتهای تبلیغی به سمت فعالیتهای عملیاتی آمدیم، عنوان میکرد که چون میخواهیم فضای سکوت و سکونی را که در ایران حاکم است بشکنیم و تنها راه ممکن، استفاده از بمبگذاری و یا آتشزدن اموال عمومی و از این قبیل کارها و حرکتهای رادیکالی است.
از طرف دیگر هم تاکید داشت که همانطور که در 29 سال پیش، در 30 خرداد سال 60، حرکتهای رادیکالی و مسلحانه باعث شد که مثلا فضای سکوت بشکند و راه جدیدی را باز کند، در این تاریخ هم میتواند همان خاطرات را دوباره زنده کند و ما (میتوانیم) همان راه را پیش بگیریم.
تروریست دوم: 2 سال پیش با سازمان مجاهدین خلق ارتباط برقرار کردم. بعد از یک سری کارهای تبلیغاتی به من گفتند که باید بروی عراق. بعد از 2 سفر به عراق، در برگشت به تهران، به من خط کار عملیاتی را دادند. گفتند که باید یک سری کارهای عملیاتی انجام بدهیم که این کار توسط شخصی به نام ناهید که از انگلستان با من در تماس بود و برای من ایمیل میفرستاد، انجام میشد.
ناهید یک شماره اختصاصی هم به من داده بود که آن شماره فقط مربوط به همین کارهای عملیاتی بود که من باید عملیات انجام شده را از طریق آن به ناهید اعلام میکردم؛ در توجیه این کار هم به من میگفت که ما میخواهیم بین بیستم تا سیام خرداد، مانند 29 سال قبل که فضای سکوت ایران را با عملیاتهای خود شکستیم، باز فضای سکوتی را که الان در ایران حاکم شده، بشکنیم و به مردم یادآوری کنیم که 29 سال پیش، ما این عملیاتها را انجام دادیم و الان هم داریم این عملیاتها را انجام میدهیم تا این سکوت را از بین ببریم.
وقتی در کار عملیاتی قرار گرفتم، ناهید توسط ایمیل برای من آموزش کامل ساخت بمب را با جزئیات فرستاد که باید من یک سری وسایل را تهیه میکردم، کنار هم میگذاشتم و برای آن یک چاشنی هم کار میگذاشتم تا عملا یک بمب کامل را ساخته باشم.
قرار بود من این بمب را در میدان پونک و خیابان دامپزشکی کار بگذارم؛ در این حین ناهید میخواست به نوعی نکتهای را به من بفهماند که به تدریج شروع به گفتن آن کرد. گفت که اگر قبل از درست کردن بمب یا اصلا درحین انجام این کار یا بعد از آن اتفاقی بیفتد، باید این کار را یک کار فردی عنوان کنی و ما هم هرگونه ارتباط با تو را به کل تکذیب میکنیم و میگوییم هیچ ارتباطی با ما نداری و تو را نمیشناسیم.
باید بگویی که خودم این کار را کردم و با مجاهدین خلق هیچ ارتباطی ندارم. برای این که بتواند مرا قانع کند هم توضیح داد که چون ما داریم در اروپا و امریکا یک سری کارهای حقوقی و سیاسی برای خروج از لیست تروریستی انجام میدهیم، برای همین به هیچوجه نمیتوانیم این کار تو را به گردن بگیریم که باعث بشود ما نتوانیم از این لیست بیرون بیاییم و برای اینکه به کار منافقین لطمه وارد نشود، ما هرگونه ارتباط با تو و هرگونه شناخت از تو را تکذیب میکنیم.
" عدم ثبیت حکومت ایران " و شاخ و بر دادن به آن مناسب دید و تلاش وافر نمود تا با مخاطب قرار دادن افکار سیاستمداران غربی، بخشی از سیاست مربوط به ایران را از این ایدهی نخ نما شده اثرپذیر سازد.
اما اکنون پس از گذشت یک سال – به یاد داشته باشیم که صدور این تحلیل به سی سال قبل برمیگردد- ورق ِ اوضاع سیاسی چنان برگشته است که پیش از همه دار و دسته ی رجوی مبلغ ِ ضرورت منزوی نمودن ایران شده اند.
تلاش برای منزوی نمودن معمولاً برای یک حکومت متزلزل ِ روبرو با بحران های اجتماعی صورت نمی گیرد،بلکه یک رفتار مستأصلانه در مقابل حکومتی مقتدر است که راههای معمول برای مهار آن ناکارآمد است.
واقعیت موجود حاکی از آن است که موضوع ایران بی نهایت مهم و حیاتی است،ایران قابل چشم پوشی نیست، و در همه حال به ویژه در معادلات منطقه ای صحبت از ایران است ولو این که سخن از مداخله گری ایران به میان آید.
نمونه ی چشم گیر اهمیت ایران در تحریم ها خود را نشان می دهد که علیرغم سالها اعمال تحریم علیه ایران، اکنون قدرتهای جهانی ناتوان از اجماع برسر اعمال به بحث های بیهوده راجع به آن می پردازند و این در حالی است که کلیه ی کارشناسان به بی اثر بودن آن اذعان دارند. بیهوده نیست که جامعه اصناف و بازرگانی آمریکا دیدگاه اعتراض آمیز خود را این گونه بیان می دارد که : " بیش از آن که تحریم ها بر روی ایران اثر بگذارند، به ضرر شرکت های آمریکا تمام خواهد شد."
نفس ِ تلاش کشورهای قدرتمند برای تحریم ایران مبین دغدغه ی آنان برای پیدانمودن راهکاری اثرگذار در مقابل یک حکومت توانمند و مستحکم است که در حقیقت یک همآوردی سیاسی است. از سوی دیگر به راه انداختن جنگ رسانه ای و کوشش برای نفوذ از خارج ، نشانه ی عدم اعتقاد به هرگونه بحران داخلی است.
به موازات همین رویارویی شاهد آن هستیم که در موارد متعدد غربیها تلاش میکنند تا خود را با سیاست ایران تنظیم نمایند و یا انعطاف به خرج دهند. بدیهی است که هیچگاه غربیها حاضر به نشان دادن انعطاف در مقابل یک حکومت ضعیف نیستند.
در چند ماه گذشته دیپلماسی فعال ایران در عرصه سازمان ملل، در آمریکای لاتین ، عراق ، اجلاس مربوط به ان پی تی ... و بازخورد آن نشان داد که از قضا ایران نه تنها متزلزل و منزوی نیست، بلکه بسیارهم با اهمیت بوده و حرکاتش با وسواس زیر ذره بین قرار دارد.
در چنین شرایطی است که رهبری منافقین به نحو ابلهانه ای از عدم تثبیت و شکاف درونی حکومت ایران و حتی از انزوای ایران سخن می گوید و مثلاً در حالی که ایران در توافق با کشورهای آسیایی از عضویت در شورای حقوق بشر انصراف می دهد، آن را در بوق و کرنا کرده و نشانه ای از انزوای ایران به حساب می آورد ، اما همین که ایران به عضویت در کمیسیون امور زنان سازمان ملل در می آید، آه و فغان سر می دهد، و کشورهای جهان را نیز همچون عضای جداشده به خیانت متهم می کند!
از قضا آنچه مؤید عدم انزوا و اهمیت ایران است را می توان در آه و فغان قطع نشدنی دارودسته ی رجوی و اتهام زنی به این کشور و آن کشور چونان یک تف سربالا و ریشخند ادعاهای مستهلک رجوی به وضوح دید. به همین سبب باید دوران کنونی را زمانی برای بیآبرویی رجوی دانست.
:قالبساز: :بهاربیست: |